مغزم به طرز بی رحمانه ای درگیر رقابت مقایسه خودسرزنشی خودتحقیری و حس ناکافی دادن به خودمه هی خودمو به دختر عمم مقایسه میکنم هی حس بد میدم به خودم دیگه دارم دیوونه میشم
همش به چیزای منفی زندگیم فکر میکنم در عذابم
کتاب بخون ذهنیتت تغییر میکنه
بگو اون یه کاری کرده من دوست نداشتم اون ریسک کنم حالا در آینده بهترش میاد جلوم
شما احتمالا والد سخت گیر داشتی.
یک کتابی هست می گم اینو مطالعه کن و در اولین فرصتی که شرایطش بود برو مشاوره.
کتاب شفقت به خود .. نویسنده کریستین نف مترجم دکتر علی اکبر فروغی - دکتر مجاهد همتیان - دکتر محسن محمدپور
دقیقااا همینطوره من پدرم آدم ضعیفه درگیر اختلالات روان بوده حمایتی نداشته وضع مالیش خیلییی بده
حالا من و دختر عمم هم رشته ای هستیم اون پدرش روز به روز یه ملک جدید میخره حامی و پولدار این باعث شده من حس بد بگیرم همش حسرت بخورم از خودم متنفرم
ld
می فهمم که در ظاهر مشکلت به دختر عمه مربوطه.
ولی در واقعیت این مشکل در درون خودت و به خاطر نوع ارتباطت با والدینت هست.
از اینجا به بعد تمرکز کن روی خودت. سعی کن به خودت کمک کنی. ارتباط با دختر عمه رو هم کم کن که هی تحریک کننده ی سرزنش گر درونیت نشه.
این یه الگوی تکرار شونده هست. شما تنها نیستی. این شناخته شده است. کتابی که گفتم رو مطالعه کن حتما.
اینکه در کودکی دچار شکستگی دست یا پا بشیم تقصیر خودمون نیست.
ولی اینکه در بزرگسالی نریم دنبال درمان خودمون تقصیر خودمون هست.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
