خلاصه میگم از یه جریانی از یه شماره ای که شک من بود ولی اشتباه بود بین منو همسرم دعوا شد چون من ادم حساس و نسبتا شکاکی هستم .وقتی دعوامون شد از حرصش رفت خورد زنگ زد با گریه و شیون گفت دو سه سال بهت دروغ گفتم مشروب نمیخوردم
وقتی جایی میرم نباشی خوردم .در صورتی که خیلی از دعواهامون قبلا سر مشروب بود همیشه هم با من بوده تنها جایی نمیره حالا اگه دو جا پیش بیاد بره
خودت رو کنترل کن خانم
انقد گیر بده تا فراریش بدی بعد بشین گریه کن
بعد یه ویلا ساخته تو شمال وقتی با شریکش و یکی از اقوام میرن ده روز واس زدن سقف کاذب
نگو اونجا مشروب میخورن
شروع کرد به گفتن که من تو مستی اونجا بخت خیانت نکردم
نگو شریکش خانم اورده بوده
خانما دوروزه حالم خوب نیست حتی اب نخوردم دو تا بچه دارم چیکار کنم
دیروز رفتم واس درخواست طلاق
با گریه میگفت میتونستم بهت خیانت کنم مثل اون آشغالا ولی نکردم
ولی من باور نکردم
از طرفی چرا بهم گفت کاش نمیگفت تو ندونستن میموندم 😭
دلم واس پسرام خون دلم واس خودم خون
الکی گفته
