پسری که ازش خوشم اومده

آدم باید تجربه کنه تا توبه کنه حکایت تو هم همینه

هر دو ۲۰ سالمون بود وضعيت مالی زیر صفر

ایمان هم دوتا انسان معمولی با رعایت خطوط قرمز

تا عقد نکردیم هيچ وقت فکر رابطه و معاشقه ب سرش نزد

منم در مورد یه پسر همین فکر و میکردم. شعورش خیلی بالا بود ولی متاسفانه تو یه سری چیزها. از دوست دختر قبلیش خیانت دیده بود و این مسئله رو نتونسته بود هضم کنه و دائم به آدم آسیب میزد. وگرنه از بقیه لحاظ عالی بود.

من همسرم همون سن بود اما همیشه میگفت مردی که او برای آینده اش بخواد بشدت خود نگه دار تر رفتار میکنه

البته هر دو ما شاغل بودیم و هدف از رابطه برای هر دو تکامل رفتاری و شخصیتی بود برای بهتر شدن هم و ساختن ممکل تلاش میکردیم

برای شروع رابطه درست اول به خود سازی خودت داری ، معیار ها تو بدونی و توانایی هندل کردن رابطه داشته باشی هدف از رابطه مشخص باشه

من 23 سالگی وارد رابطه ایی شدم که پدرش و پدرم در جریان بودن بعد 25 سالگی عقد کردم بسته به خودت هم داره و ذات طرف مقابل

نه عزیزم مشکلی نداره اینجوری که

دو سه سال چیزی نیست

ادامه بدید و با هم تلاش کنید

منم با شوهرم دوست بودم ولی ۱۷ سال پیش.اینجور نبود که شب بخوابی صبح پاشی ببینی قیمتا همه رفته بالا.شوهرم با یک میلیون پول اومد خواستگاریم اونم ۱۶ سال پیش مادرش هزینه ی ۳ تا النگو وانگشتر نشون رو داد شوهرمم فقط گردنبند خالی خرید با یه عروسیه مختصر که به تالار چک داده بود که بعدا پولشو بده و اینکه ۱۲ سال بابا خونه داد مفت بشینیم اینجور شد که پول جمع کردیم خونه و ماشین داریم. ولی الان با این زمونه ای که من میبینم هر چی جمع میکنی پول بی ارزشتر میشه باز خود دانی پول الان مهمه. من الان شوهر خوب بچه های خوب دارم ولی دارم عذاب میکشم از بی پولی بچه ها حسرت به دل من حسرت به دل

همشون همینن فقط شکم و زیر شکم براشون اهمیت داره، بقیه چیزا کشکه

انشاالله بهترین ها نصیبت بشه

و خوشبخترین باشید

چند سالتونه؟؟

میومد از رابطش با دوس دخترش برام تعریف میکرد . میگفت بردمش شمال. براش تولد گرفتم . براش فلان عینک و خریدم. منم ری اکشن نشون نمیدادم. میگفت تو حسودی نمیکنی میخوای بگی از همه سرتر هستی. میفهمیدم دنبال آسیب زدنه. البته لجش هم میگرفت که چرا من زیاد بهش محبت نمیکنم و خودم تنهایی مهمونی و مسافرت میرم. خلاصه با آدم های درگیر و بلاتکلیف وارد رابطه نشید.