دیشب خواب دیدم خواهرم جنازه خواهر زاده مو سوزاند و اندازه یه زرد آلو شدجمع شد و خواهرم راضی بود میگفت بچم دوباره جنین شد و پیش خودمه و آروم شد
از اون طرف مادرم برای آرامش خواهرم و روح خواهر زادم هزار تا پرنده سفید صورتی آزاد کرد ولی یکی از پرنده ها اومده مخ منو نوک میزد میگفت اینا خوراکشون هندونه ست
یکی برای تعبير کنه
ولی تو خواب حس میکردم مادرم قلب خواهرم رو آروم کرده بود