بچهها توروخدا بگید از دست این عروسمون چیکار کنیم فکر می کنه مثلا خیلی زرنگه .....
طبقه بالای خونمونه چند سری مثلا شام یا ناهار میاد دعوت میکنه بیشتر اوقات دستور میده خانم مامانم برنجشو بزاره یا سبزی هاشو خورد کنه غذاشم اکثرا خودش نمیذاره میندازه گردن داداشم عملا کاری نمی کنه بعدشم همون شام یا ناهار و میاد خونمون بهونه میاره پایین بهم ریختست میادم دست به سیاه و سفید نمیزنه همه کارا میفته گردن من و مامانم خب این چه مهمون دعوت کردنیه مارو انگار داره مسخره میکنه خب دعوت نکن کسی زورت نکرده بعد منتم میذارن شمارو ناهار شام دادیم.....اینقدرم پروعه مهمون بخواد بیاد خونش همش به مامانم دستور میده تو. غذا بزار اینو بزار اونو بزار خودشم میپیچه میره اینور اونور بازم مهمونی اشو میندازه تو خونه ما خونه خودش نمی گیره به بهونه کوچیکی جا در صورتی که میتونه جا بده ادا میاد فقط، تمام زحمتش رو دوش مامان بیچارمه خودشم بدتر از مهمون تو مهمونی خودش دست به سیاه و سفید نمیزنه از دستش روانی شدم فقط بخاطر مامانم به زور سکوت می کنم به زور تحملش میکنم توروخدا بگید چیکارش کنیم اینو