وای ماهم چنین بساطی رو داشتیم، باز فرض مامانمو بابام تو جمع میزد، بعد بابام بیخود خودش فحش خیلی خیلی بد به مامانم میداد، یعنی فرض من جلوی من و داداشم که اونموقع3سالش فکر کنم بود، مثلا ب مامانم میگفت جند.... و فحش های بدتر...
کلا هر روز وضع خودمون همین بود، مامانم کلا سکوت میکرد
مامانم فقط ب خاطر ماها مونده مون،
چه بلاهایی ک سر مامانم نیاورد،،،،
یکبار انقدر محکم زد دماغشو شکوند
البته اینم بگم بابام یک مدت اعتیاد داشت به انواع مواد ها، یهنی موادی نبود که نکشیده بود اونموقع من کوچیک بودم، بعد بابام حتی به دانشجوها هم مواد میفروخت، کلا یکبارم حتی ما بودیم خونه خاله ام، باابم میره یک زن دیگ میاره تو خونه....
خرید و فروش مواد داشت اخر دستیگرش کرد میخواستن اعدامش کنن،اونموقع من ابتدایی بودم،
بابام خیلی پولدار بود، ولی خونمون 40 متر کلا یک در اتاق، بعد کلا خیلی داستان داشتیم، دیگ متاسفانه فرصت تایپ ندارم ک تایپ کنم
ولی در کل نماز اول بخون، نماز شب هم بخون، تاثیراتشو میبینید.
این بعد از 20 سال زندگی با چنین موجودی، چندساله رفتارش بهتره ،البته خیلی داستان وجود داره، ولی نمازتونو بخونید اونم اول وقت خیلی تاثیر داره، خیلیی، باز نماز شب ک نگم