شوهرم معلوم نیس کدوم شهر یا روستاعه
اکثرن جاهای دور افتاده کار میکنه
البته فراریم هست بخاطر مهریه بیشتر در تلاشه شهر خودمون کار نکنه اطراف باشه
با کارگراش میمونه
بعد هر روز تلفنی حرف میزنیم
صداش اکثرا خسته و بی حوصلست از ۶ اینا پا میشه نظارت اینا میکنه خودشم یکم باهاشون کار میکنه بعدم ۹ نهایت ۹ و نیم خوابه
بعد چند وقته زنگش میزنم ۷ ۸ شب گوشی ورمیداره مشخصه خواب بوده بهش میگم خواب بودی میگه آره الانم بازم میخام بخوابم دوباره قطع میکنه
این آدم حالش بده بنطرتون؟
درخواست طلاق داده چندماهه
۷ ماهم هست دوریم
سه سال و نیم عقدیم ی هفته هم خونه مشترک بدون عروسی زندگی کردیم
چندباریم یهو بدون اینکه چیزی بگم یا بپرسم خودش پشت تلفن گفته من حالم خیلی خوبه اصلنم ناراحت نیستم
دلیل طلاقمون بخاطر خانوادشه مادرش نمیزارتش از بقیه شنیدم