بیست سالمه. همه بهم میگن پاشو برو سر کار جنرال. یعنی نمی دونم صندوق داری و اینا که تخصص لازم نداره. من دلم نمیخواد سر همچین کاری برم. حس تحقیر شدن میده و نسبت به حقوقش نمیرزه اونهمه وقت بذاری. نهایت تو شهر ما پنج شش تومن میدن که یه پول اسنپ ازش در میاد. ولی خب هم سنام به همین افتخار می کنن که مستقلیم و از اونجایی که شهر خودشونن پول اجاره و اب و غذاشونو پدر مادرشون میده فکر می کنن با همچین پولی واقعا میشه مستقل بود. به هر حال من دلم میخواد وقتمو صرف درسم بکنم و اون درسی که می خونم واقعا یاد بگیرم. کاری که حتی تجربه نمیشه برای شغل واقعی اینده ام به چه دردی میخوره؟ نظر شما چیه؟
دانشجوی روانشناسی. علاقهمند به گربه ها، کتاب ها، هنر و ادبیات ژاپنی. در حال خواندن برای کنکور ارشد و در آرزوی مهاجرت به یکی از کشور های اسکاندیناوی. بسیار خودشیفته، غرب زده و وسواسی. من روانشناس نیستم. من فعلا سال دومم و حتی بعد گرفتن مدرکم قرار نیست درمانگر بشم. پس لطفا رو حرف من در حد کاربر عادی حساب کنین.
یکی که هست. داره میده. ولی به هر حال هی بهم میگن دیرت شده باید بری سر کار. انگار مثلا اینجا سوئده که ملت از هجده سالگی کار کنن
دانشجوی روانشناسی. علاقهمند به گربه ها، کتاب ها، هنر و ادبیات ژاپنی. در حال خواندن برای کنکور ارشد و در آرزوی مهاجرت به یکی از کشور های اسکاندیناوی. بسیار خودشیفته، غرب زده و وسواسی. من روانشناس نیستم. من فعلا سال دومم و حتی بعد گرفتن مدرکم قرار نیست درمانگر بشم. پس لطفا رو حرف من در حد کاربر عادی حساب کنین.
واقعا وقتی اون ادمی که منو به کار گرفته تو نیم ساعت میتونه جایگزینم کنه حس تحقیر شدن میگیرم
دانشجوی روانشناسی. علاقهمند به گربه ها، کتاب ها، هنر و ادبیات ژاپنی. در حال خواندن برای کنکور ارشد و در آرزوی مهاجرت به یکی از کشور های اسکاندیناوی. بسیار خودشیفته، غرب زده و وسواسی. من روانشناس نیستم. من فعلا سال دومم و حتی بعد گرفتن مدرکم قرار نیست درمانگر بشم. پس لطفا رو حرف من در حد کاربر عادی حساب کنین.
دانشجوی روانشناسی. علاقهمند به گربه ها، کتاب ها، هنر و ادبیات ژاپنی. در حال خواندن برای کنکور ارشد و در آرزوی مهاجرت به یکی از کشور های اسکاندیناوی. بسیار خودشیفته، غرب زده و وسواسی. من روانشناس نیستم. من فعلا سال دومم و حتی بعد گرفتن مدرکم قرار نیست درمانگر بشم. پس لطفا رو حرف من در حد کاربر عادی حساب کنین.