تاپیک پر بازدیدرو خوندم
تو دلم گفتم وا اخه ی کباب و شیرینی چیه
من شده نصف شبم هوس چیزی کردم شوهرم رفته خریده
گفتم بزار بازم ب چالش بکشمش
هر چند من امشب خونه مامانم بودم و شام خوردم شوهرمم برا خودش برنج و ماهی درست کرده بود
بعد باز من گشنم شد برنج و داشتم با ترشی میخوردم
بهش گفتم من کباب میخام برو برام بخر
ی نیگا بهم کرد و گفت همین برنجو بخور فک کن با کبابه
تازه میگه این اخرین پیمونه برنج بود بخور ک دیگه از فردا همینم نیس
این داستان کلید اصرار
هیچوقت ب خودت مغرور نشو 😂😂😂