2777
2789
عنوان

ماجرای من و کمکی خونه

162 بازدید | 17 پست

الان یه تاپیک خوندم ماجرای هفته پیشم یادم افتاد تعریف نکردم براتون🫠


هفته پیش خالم اومد برای دو روز بچه کوچیک چند ماهش رو گذاشت پیش من با مامانم رفتن یه شهر دیگه 


بابام سرکار بود منم دیدم نمیتونم تنهایی نگه دارم زنگ زدم شرکت خدماتی که یه بلاگر معرفی کرده بود که یکی رو بفرستن 

خانمه اومد خونمون بچه خالم رو نگه داره من به کارا برسم


به قرآن دراز کشید کنار بچه پتو بچه رو کشید رو خودش گرفت تخت خوابید چند بار صداش زدم دیدم خوابش سنگینه منم با صدای سشوار بچه رو خوابوندم پا شدم برای جفتشون عصرونه درست کردم تو کل این مدت خانومه خواب بود 

 اومدم بچه رو شیر دادم خانمه رو هم بیدار کردم عصرونش رو دادم پولشو گرفت رفت خونشون 😶🫠

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

😂😂😂

این منو میسوزونه که رفتنی بابام بهش گفت خسته نباشید اونم برگشت گفت خستگی رو که همیشه دارم خدا قوتتت

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

وقتی سزارین کردم مامانم به نیروی خدماتی بیمارستان که شیفتش تموم شده بود پول داد گفت یکی دو ساعت بمونه پیش من تا بره جایی و بیاد اونم دراز کشید خوابید خروپفم میکرد مامانم برگشت هنوز خواب بود

وقتی سزارین کردم مامانم به نیروی خدماتی بیمارستان که شیفتش تموم شده بود پول داد گفت یکی دو ساعت بمون ...

وایی😭😂

اینم خر و پف میکرد من بچه رو بردم تو اتاق ترسیدم بخوره بهش از بس منگ خوابه

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

این منو میسوزونه که رفتنی بابام بهش گفت خسته نباشید اونم برگشت گفت خستگی رو که همیشه دارم خدا قوتتت


وای 😂😂😂 عالی بود 😂😂😂

بابات میدونست همش خوابیده ؟ خسته نباشید گفتنش طعنه یود یا جدی ؟😂


"هر کسی را ملاقات می‌کنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمی‌دانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاش‌ها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلی‌ها در این دسته جا می‌گیرند 😊

وای 😂😂😂 عالی بود 😂😂😂بابات میدونست همش خوابیده ؟ خسته نباشید گفتنش طعنه یود یا جدی ؟😂

طعنه بود چون اون خواب بود بابام از سرکار اومد شام پخت😂😂😂😭

حالا من تو آشپزخونه بابام رو قانع میکردم که اون کمکی بچه هست و بچه رو اون خوابونده کاریش نداشته باشی یه وقت 

میترسیدم چیزی بگه بهش ناراحت بشه😂



واییی مال شما هم عالی بود😂😂

مامان منم قبل کمکی میگه پاشو خونه رو مرتب کنیم زشته از خانومه😂😭

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

نباید اول کار میدادی باید وقتی داشت میرفت حساب میکردی این پولا خوردن نداره که

والا عریزم من بلد نبودم زدم به حساب شرکت 

من حلال کردم بیچاره خسته بود 

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

دست بابات درد نکنه 😂😂😂ولی واقعا چطور روش شده ..... ما والا یه هفته همه ظرفها مونده بود که گفتیم‌ ...

به خدا جوری خوابیده بود من نگران شدم فوت کرده چند دقیقه وایسادم بالا سرش دیدم داره نفس میکشه و خر و پف میکنه😂😂😶

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   roya1441  |  13 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  13 ساعت پیش