من ۳۹ سالمه شوهرم ۳۵
ازم کوچیکتره ، بچه نداریم
من شوهرم خیلی خوبه
خدایی آدم با صبر و حوصله آدم مهربان و زرنگی هستش
اصلأ اهل تنبلی، زیاد خوابیدن ، سر تو گوشی کردن و حواسش به هیچی نبودن.. نیست.
خودش همه کار انجام میده
نظافت خانه، غذا میپزه، ظروف میشوره، لباس هاشو میشوره، چایی درست میکنه، صبح خودش بیدار میشه..
صبحانه آماده میکنه ،...
مخصوصا اگر خونه تنها باشه من نباشم همه اینکارها را به بهترین شکل ممکن انجام میده.
جوری که برگردی خونه میبینی همه جا برق میزنه و مرتبه..
اما یک مشکل من دارم اینکه فکر میکنم هیچکدام از این کارها را انجام نمیده فکر میکنم من نباشم از سر کار بیاد هیچی نمیخوره نه چایی نه غذا نه...،
من نباشم صبح بیدار نمیشه بره سرکار خوابش میبره یا بره بدون صبحانه میره..
من نباشم خونه را بهم میریزه.. من نباشم سر خودشو تلف میکنه تو خونه بلایی سرش میاد .
گاهی با خودم میگم شاید چون ازم کوچکتره اینجور فکر میکنم یا میگم من زیادی دوسش دارم