من و ی اقا پسری در ارتباط هستیم نزدیک پنج ساله
اون برای ازدواج با منه قصدشو داره اما بهش گفتم اول باید خونه بخری بعد بیایی خاستگاری و همو خیلی دوس داریم و وابسته همیم
بعد الان با خونوادش دعوا گرفته حسابی و میخاد خونه بگیره بیست تومن داره و کار هم میکنه کلی تلاش میکنه ولی با ماشینش تصادف کرد همه پولاشو خرج ماشینش کرد
بعد الان ب من میگه تا میتونی پولاتو جمع کن خرجتو بیار پایین تا اومدم خونه بگیریم
من گفتم خرجی ندارم پولم زیاد نمیتونم جمع کنم بعدش بهم گفت نه کلی گفتم