من با مادرشوهرم اینا تو یه ساختمونیم
همسرم تک فرزنده،ما طبقه بالاییم مادرشوهرمینا پایین.
شوهرم انتظار داره من هر چی میپزم به مامانشینام بدم.
منم اکثر مواقع همین کارو میکنم علی رغم میل خودم.
چون حس بدی میگیرم اینکه هر موقع آشپزی کنم باید اونارم حساب کنم.در حالی که من باردارم و مادرشوهرمم جوونه ۴۸سالشه نه بچه داره نه کار کلا خونه بیکاره.
بعد امروز برای ناهار یکم ابگوشت گذاشته بودم یکم از آب آبگوشت برای پدرم گذاشتم کنار چون همه دندوناشو کشیده نه میتونه حرف بزنه نه غذا بخوره و هزینه درمان فلا نداره.
از دلم رد شد یکم براش بفرستم چون آبگوشت میتونه بخوره
سر سفره شوهرم گفت کاش یکم آبش بیشتر بود من چیزی نگفتم.دوباره گفت منم غذای بابامو گذاشنم جلوش گفتم یکم ازین بریز بخور
گفت این چیه گفتم برای بابام نگه داشتم یکم هیچی نمیتونه بخوره.
پاشد قهر کرد غذاشو نصفه ول کرد که بابات مهمه یا من.
درحالی که بقران اولین باره همچین کاری میکنم اونم میگم چون دلم میسوخت برای بابام گفتم باز ازین میتونه بخوره بفرستم.
منم تصمیم گرفتم ازین به بعد هر چی پختم حتی اگه بوش کل ساختمونو برداره یه پیاله هم به مامان باباش ندم.
درسته اون میخره ولی منم دارم زحمت میکشم ینی حق ندارم یه کاسه آب ابکوشت برای پدرم نکه دارم.
خیلی ناراحت شدم واقعا ازش منم ازین ب بعد با پدر مادرش جوری رفتار میکنم که اون با پدر مادر من