دوستان من ۲ بار به طور کاملا سنتی طوری ک قبل از عقد یه ساعت با طرف هم صحبت نشده بودم زیر سن قانونی بخاطر خانواده ازدواج کردم ، هردو ازدواجم بیشتر از ۳ ماه طول نکشیدن ، و در هردو ب خواست خودم مهریه رو کامل بخشیدم و جدا شدم و بعد از طلاق هردو همسرم تا دو سه سال اول ازم چندبار خواستگاری کردن و راضی نشدم مجدد ازدواج کنم باهاشون و چون راضی نشدم مجدد ازدواج کنم کلی هم پشتم بدگویی کردن و تهمت و دروغ ک تقصیرارو بندازن گردن من و خودشون رو از گناه مبرا کنن ! من خیلی قضاوت شدم همه فکر کردن چون تنوع طلبم جدا شدم
ولی درد من این بود خودم در یک خانواده ی زن ستیز سنتی بزرگ شدم ک زن رو برده میدونستن کتک و تحقیر و فحش.. بعد منو مجدد ب یکی مثل خودشون میدادن
ک حق تحصیل نداشتم ، گوشی نداشتم ، اجازه نداشتم در حیاط رو باز کنم از لای در لحظه ای بیرونو نگاه کنم ، همش باید با مادرشوهر تو یه سفره غذا میخوردم ؛ چادر اجباری بود ، تحصیل ممنوع بود چون معتقد بودن دختر خراب میشه درس بخونه ؛ و دختری ک بدون اجازه بره بیرون خراب هست ، کتک بی احترامی و صحبت از زن های دیگ و آزادی کامل و مرد سالاری برای مرد و زن ستیزی برای زن..
خلاصه با هزار بدبختی جدا شدم هزارتهمت شنیدم.. بعد از طلاق دومم سرمو انداختم پایین درس خوندم و کار کردم و دیگه ب ازدواج فکر نکردم تو ازدواج دوم جوری زده شده بودم میگفتم تا آخر عمر مجرد میمونم ولی الان میبینم ۱۰ سال گذشته همسرم ازدواج کرده بچه دارم شده خوشبخت شده اونوقت منی ک انقد سختی کشیدم هنوزم مجردم و حس تنهایی دارم..
الانم از یه طرف از ازدواج سنتی میترسم از یه طرف دیگه با هرکی آشنا میشم متأسفانه ارتباط فیزیکی و لمس و بوسه میخواد برای همین قبول نمیکنم و تنهام!!! چیکار کنم چجوری ازدواج کنم؟ اگه دوس شم بلایی سرم بیاره ولم کنه افسرده میشم اگ دوس نشم تا کی میخوام مجرد بمونم؟ بالاخره یه روز پیر میشم ب ی همدم نیاز دارم
نظرتون چیه؟ ممنون میشم تجربیاتتون و نظراتتون رو محترمانه ب اشتراک بذارین