حالم خوب نیست
دیروز جلسه دادگاه ملاقات بچه ها بود از دیروز حالم بده مردیکه خوردم کرد همچنان تهمت و تحقیر می گفت خوشش میا بیا دادگاه اخه نمیذاشت بچه هام ببینم باید در خواست میدادم
بعدم که تو راهرو تهدید به مرگم کرد
کاش نمی گفتن تو جلسه الزام به تمکین بگو بر می گردم اخه چجور اون دشمن منه واقعا امنیت ندارم چجور ثابت کنم که تهدید می کنه بخاطر اون هرزه رفته پیش خانواده اش دست رو قرآن گذاشته که دختر شما مث گل هست زن من خرابه