عموم زمانی که معتاد بود بابام میخواست ببره ترکش بده گف بچه هاتو میکشم
مامانمم مشکل عصبی داره. یه بار تو خواب جورابو کرده بود تو حلقم به خر خر که افتادم ولم کرد ترسید
از بابامم کتک زیاد خوردم، یه بار زبونم تیکه تیکه شده بود لای دندونام ، نشسته بود رو قفسه سینم میزد تو صورتم
بیهوش شدم مامانمم داشت نگام میکرد هیچی نگفت
همه از این تجربه ها دارن دیگه؟؟