2777
2789
عنوان

کیا تک فرزند دو تا سه سال دارند

128 بازدید | 23 پست

من همین یدونه بچه رو دارم 

رفت و امد خانوادگی نداریم با کسایی که بچه کوچیک دارند ،که بچم بخواد باهاشون بازی کنه 

چون از دو طرف نوه اول هست 

سر همه چیز منو اذیت میکنه 

نمیدونم یعنی از تنهاییشه تو خونه که اینطور میکنه 

پارک و خانه بازی و کلاسای مادر و کودک زیاد ببرش بله احتمالا اینطوری بخصوص اگر بچه ایی باشه که عاشق جمع و اجتماع و دوست و همبازی باشه

من ريخته ام در رگ تو شيره جان..جان ِ مادر💜

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

ما هم بچه هم سن و سالش نداریم. بیشتر پارک و خانه بازی میریم. یکی دو تا دوست دارم که بچه همسن وسال دارن البته سالی سه چهار بار بیشتر همو نمیبینیم

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

سر غذا خوردن ،دارو خوردن ،جیش پیپی کردن ،بازی کردن 

از همه مهمتر سر خوابیدن و لباس پوشیدن 

خون به دلم میکنه 

ولی مثلا یه بچه ای ببینه و مشغول بازی باهاش بشه ،همه اینکاراشو درست انجام میده و اصلا ایراد نمیگیره

اگه تصمیم به دومی داری به نظرم الان وقت مناسبی هست هم بازی میشن من اینقد دست دست کردم البته الانم تردید دارم و نمیخوام ولی بچم داره هشت سالش میشه و دیگه بچه جدید همبازیش نمیشه

بچه منم همین مدل بود بیچاره ام کرده بود الان که دومی دارم همه اش با هم سرگرم هستن و کاری به من ندارن 

قبلنا هر روز و هر روز یا باید می بردمش خانه بازی.  یا تو کوچه که با بچه ها بازی کنه یا خونه مادرشوهر یا خونه مادرم یا پارک 

اصلا زندگی و آسایش نداشتم برای خودم 

یه عده فقط می خوان ثابت کنند که از همه بدبخت تر هستن!  اینها واقعا بدبختند.

پارک و خانه بازی و کلاسای مادر و کودک زیاد ببرش بله احتمالا اینطوری بخصوص اگر بچه ایی باشه که عاشق ج ...

دقیقا همینطوره که میگید ،حرف درستو شما زدید 

بچه ای هست که میخواد دورش شلوغ باشه 

از خونه بیزاره

سر غذا خوردن ،دارو خوردن ،جیش پیپی کردن ،بازی کردن از همه مهمتر سر خوابیدن و لباس پوشیدن خون به دلم ...

ماه دیگه ۳ سالش تموم میشه

پوشک داره و جیش رو نمیگه. یعنی بلده ها ولی از روی غد بازیش نمیگه میبرمش دستشویی نمیکنه میگه خودم نگهش داشتم! یعنی قدرت اینو داره ۵ دقیقه تو دستشویی تو اون حالت خودشو نگه داره!

بقیه موارد نه چندان اذیت نمیکنه‌ فقط زیاد دوست نداره بیرون بره. 

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

دقیقا همینطوره که میگید ،حرف درستو شما زدید بچه ای هست که میخواد دورش شلوغ باشه از خونه بیزاره

بچه منم اونطوریه

الان ۵ سالش شده همش میگه چرا ما بچه دیگه ایی تو خونه نداریم یا یهو میبینم دعا میکنه خدایا نی نی بیاد تو شکم مامانی!! یا هر بچه ایی ببینه جایی باشیم ولش نمیکنه دیگه… گناه دارن واقعا ولی چه میشه کرد شرایط اینطوریه… مهد فرستادن هم خیلی خوبه دوست پیدا میکنن البته من ۴ سالگی فرستادم ولی اونم معایبی داره از جمله مریضی و ویروس

من ريخته ام در رگ تو شيره جان..جان ِ مادر💜
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

زن عموم

rapgkd | 6 ثانیه پیش
2791
2779
2792