یه اتفاق نیست آخه که توضیح بدم
تاپیکای قبلیمو ببین
مامانم بیماری روانی داره روزبه میره دکتر ولی جدی نمیگیره
شوهر صیغه ایش ولش کرده قرصاشو قطع کرده افتاده به جون من
به بهونه چیزای الکی تحقیرم میکنه
یه ماهه اصلا باهاش صحبت نکردم حرف دهنم نذاره
امروز سر یه رفتارش اعتراض کردم
شروع کرد داد و بیداد و کتک تو سر و صورت و همه جای بدنم
بعد میره زنگ میزنه ب فامیل تهمت میزنه میگه این منو میزنه این فلان میکنه منو اذیت میکنه
فامیلمونم شهرستانن فک میکنن مامانمم فقط یکم افسردگی داره
ریختن سرم فحش و تحقیر
به خودم و بابای فوت شدم فحش دادن
خسته شدم