خواهربزرگم همیشه باهامون بد بود ن خونه پدرم رفت و امد میکرد ن خونه ما . پشت سر همه مردم بد میکه . عمش از ایناس ک نفرین میکنن علیه بقیه . بی دلیل با ما هم قطع رابطه کرد . پدرم میرفت خونه اش یا مامانم اینا باهاش بد رفتار میکردن . کارایی میکردن نمیشه گفت خیلی بی ادبانه س . مثلا پسر خواهرم ک ۲۰ سالشه شلوارش و شورتشو کشیده بود پایین رو ب مادرم گفته بود بفرما . مامانم گریه افتاده بود رفتیم اوردیمش . چون مامانم دیابت داشت نمیتونس راه بره یه روز بردیم خونه خواهرم گذاشتیم اونم ب پسرش گفته بود گشنمه پول بدم برام غذا از بیرون میخری ک اونم این حرکتو کرده بود . یا بابامم ک مریض بود فقط برای چند ساعت بردیم پیشش بمونه ولی اشک بابامم دراوردن رفتیم بابامو بیاریم بابام مریضه پارکینسون داشت موقع رفتن گفت خدافظ اون یکی پسره خواعرم گفت گمشو . اینم بگم پدرومادرم هر دو پیر و مریض و ادمای خیلی بی ازار مومن و مث بچه ها بودن اصلا ب کسی بدی نکردن ولی این خواهرم و بچه هاش با همه انگار دشمنن و فقط دنبال منافع خودشونن . حتی خواهرم میگفت ادم میخواد با کسی ارتباط بگیره بببینه اول طرف پولداره یا ن . منفعت مالی میرسه یا ن . ادمای فقیر یا بی منفعتو باید حذف کرد .
دیگه مامان و بابای مریضمو دو تا خواهر دیگه ام نگه داشتن و هر دو فوت کردن . مراسم پدر و مادرم اون خواهر بزرگم و بچه هاش ک خونه اش پیش خونه بابامه نیومد . میگفت روحیه ام ضعیفه این جور مراسما برام مضره . قبل اینکه پدرمم فوت کنه خواهربزرگم گفت پدرو ببرین تو خونه خودتون نگه دارین خونه پدرو بفروشین ب من سهممو بدین ! بعد ک پدرم فوت مرد همون روز اول کفت سهممو بدین . مام گفتیم ن خونه سند نداره و دولتی اعلام شده یعنی پدرم تصرف کرده بود و دولتی اعلام کرده بودن . ما هم رفتیم سندشو گرفتیم و زمینو از دولت خریدیم .یعنی پولشو دادیم . خواهر بزرگمم فهمید الان زنگ زده میگه من پول نقد دارم سهم شما رو میدم خونه رو برمیدارم در حالیکع ارزش خونه ۵ میلیارد شده . اونم میکه من کلا یک میلیارد دارم میدم ب شما . الانم میگه مزایده اش میکنم . در حالیکه ما پول نقد نداریم تو مزایده شرکت کنیم اونم مفت میتونه برداره فقط با یه تومن