شهریورماه تپی محوطه محل کارم مچ پام بدجوری پیچ خوردطوریکه نمیتونستم بلند شم بسختی بلند شدم به کمک همکارم و یواش یواش شروع کردم به راه رفتن بعد نیم ساعت بشدت پام ورم کردفک نمیکردم مهم باشه میگفتم برم خونه عصراستراحت میکنم اوکی میشم
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر میگیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین وچه تلخ دست ناخورده به جا میمانند
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.