از دوسال پیش میدونستم اهلشه ولی میگف هواسم هست و نمیکشم زیاد.واقعا هم هواسش بود ونمیکشبدزیاد،بعد یه مدت زیاد میکشید که خودش متوجه شد وگفت باید کنار بزارم اما کاملا کنارنذاشت،منم برای اینکه مثلا سیاست به خرج بدم یه مدت باهاش میکشیدم و بعد یه مدت گفتم دیگه نکش،اصلا دیگه نمبخوام ببینم داشته باشی،عصبی میشه.جدیدا میگه من خیلی وقته نمیخوام بکشم ولی چون بیکارشدم و میلیونی ضرر کردم رفیقام میخوان بهم حال بدن واسم میارن.عصبی شدم دیگه بدم میاد بکشه.لطفا خواهرانه کمکم کنید
تو تاپیکهات دیدم که هنوز دوستین با هم و ازدواج نکردین به نظر من که کلا بیخیالش شو عشق و عاشقی کشکه دو روز دیگه پشیمون میشی اون موقع میگی من داغ بودم هیچکی جلومو نگرفت دیدم که میگما
بگو یا ترک میکنی یا از یکی که حساب میبره بترسونش پدری برادری.بگو ترک کن ی وقتایی که حالش خوبه باهاش ...
مرسی از راهنماییت ولی عصبی میشه بار آخری گفت بریم کنار دریا ۱ساعت رفتیم تا رسیدیم بغلم کرده بود بهش گفتم دیگه دوست ندارم گل بکشی سرم داد زد انداختم تو ماشین برگشتیم :/
مریض بشی بهتر از اینه که یه عمر عذاب بکشی یا آخر سر با بچه کارت به جدایی بکشه من اونجور که فهمیدم نه ...
کار داشت والا الان یه ماهه که مغازشو بسته ضرر کرده، دلم والا به هیچیش خوش نیست چون پدر ومادر پیر و مریضی هم دارم خودمم شرایط ازدواج ندارم، ولی حداقل میگم اگه قراره ازدواج کنم با کسی که دوسش دارم ازدواج کنم که بیارزه که اینم اینجوری