2777
2789

دیروز قبرستون بودیم رفته بودیم سر مزار عموم یکی از نوهاش ی دختر کوچولو ناز دو س سالست قبلا خیلی موهاش بلند بود دختر بچهه اومده بود نزدیک خواهرم ،خواهرم بهم گف ببین چ نازه منظورش نوه عموم بود گف موهاش قبلا خیلی بلند بودن  خیلی قشنگ بودن چرا مامانش کوتاهشون کرد  بعد از دور هم داشت سر مزار ها قدم میزد نگاش میکردیم اینجاش عجیب نیس،  اونجا عجیبه ک بعدش ک اومدیم خونه عموم واسه فاتحه منو دختر عموم ک مامان دختر بچه بود ی گوشه داشتیم حرف میزدیم ک بچه دخترعموم اومد بغل زد پاهام رو گرف کوچیک بود مثلا خواس بغلم کنه یهو نگام افتاد ب موهاش خیییلی برام عجیبه اصن  موهاش همونقدر بلند بود بدون اینکه کوتاه باشن ما سر مزار  خدمو خواهرم دیدمشون اصن حتی موهاش واسه اینکه ببندشون نمیشد خیلی کوتاه بودن  هنو خدم و خواهرم موندیم چطو ممکنه میگم من توهم  زدم خواهرم چی اونم توهم زده خیلی برام عجیبه چطو ممکنه آخه 

یچی دیگ وقتی رفتیم خونه عموم واسه فاتحه دختر بچه تا منو میدید می‌پرید بغلم هنو هنگم خدم و خواهرم موندیم چطوری ممکنه خیلی عجیبه برامون

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792