مرتیکه هیز تو مجاری باش اشنا شدم مال ی شهر دیگه بود بهش الکی گفتم همشهریتم نیم ساعت با من تلفنی صحبت کرده بعد میگه بیا بیرون ببینمت همین الان
اصراااار اصرااار ک بیا ببینمت من از شنبه تا چارشنبه شر کارم فقط جمعه ها میتونم ببینمت منم گفتم باشه، رفت برام گل خرید ک بیاد دنبالم پیام داد گفت لوکیشن بده منم گفتم اصلا مال ی شهرررر دیگمممم دفه اخرت باشه ناموس مردمو مث اسباب بازی برای اوقات فراغتت میخای ، بایییییددددد میدیدین چطوری میسوخت😐😂