گفت برام فرقی نمیکنه کدومتون باشین یکی از شما خواهرا باشه فقط 😂 پسره خوش قیافه بود ماشین و خونه داشت . کارمند بود جای دولتی. مغازه ام داشت تجهیزات الکترونیکی. نصاب ماهواره ام بود .برای نصب ماهواره اومد خونمون . بعد ک رفت زنگ زد خونمون یکیمون برداشت . یکم صحبت کرد گفت من قصدم خیره . از خونواده شما خوشم اومده . خواهرا همه نجیب و باحیا بودن . من هر جا میرم نصابی ، زن و دختر پیشم با تاپ و شلوار میگردن تا حالا تو این زمونه دختر مث شما ندیدم با چادر مونده بودین .بعد ما بیرون به روز میگردیم ولی تو خونه یکی میومد تعمیراتی و اینا چادر میزاشتیم .گفت میخوام خاستگاری بیام برای هر کدومتون ک شرایطمو قبول داره 😂 .
باحال بود خخخ
این الان یهو یادم اومد اون موقع چقدر براش خندیدیم ب خاطر این پیشنهاد بامزه اش
شماها چی جواب دادید؟
یاد این شعر افتادم که میگه
مکه نشد مدینه
صغری نشد سکینه😂
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
