دقیقا همینطوره
حالا اواخر هم پسرش فوت شد سه سال پیش پا ب پاش گریه کردم
بیرون میبردم تنهاش نمیذاشتم
ولی انتظار داشت هرچی بگه ناراحت نشم چون دلش شکسته!!!
حالا تحمل کردم ...اونا رو
ولی دیگ دیدم دارم مشکل اعصاب پیدا میکنم کم کم قطع کردم
جایی رسید ک خودش جواب سلاممو نداد هه
چون سرویس ندادم
چوک نرفتم کاراشو مثل قبل انجام بدم ....
انتظار داشت همش دعوت کنم
بابا من خودم حوصله ام نمیکشه تخم مرغ میخوردم این میگفت باید غذا بپزی منو دعوت کنی فلان
چون من حوصله ندارم ....
بقیه خواهر برادرام هم مثل ایشون شستم گذاشتم کنار
والا اعصابم واجب تره
شما هم ناراحت نشو
اصلا ن خدا نه پدر مادر هیشکی ناراحت نمیشه گناه هم نداره ک قطع کنی رابطه تو