تا الان بیشتر از ۵ تا خاستگار داشتم ک میخواستن بیان صحبت کنن مامانم رد میکنه میگه دخترم باید درس بخونه کوچیکه. ۲۰ سالمه، من مشکلی با نیتش ندارم ولی نمیدونم چرا اصلا بهم نمیگه ک خاستگار میاد برام، بخدا بعضی وقتا افسردگی میگیرم فک میکنم هیشکی منو نمیخواد بعدا صداش در میاد ک اره فلانی میخواسته منو مامانم نذاشته، بعد میبینم مادرای مردم ی خاستگلر ک برای دخترشون میره تو بوق کرنا میکنن ولی مامان من هیییچوقت هیچیییی ب هیشکییی نمیگه ک یبار ب گوش من نرسه ب درس خوندنم لطمه وارد بشه، و چون هیچی نمیگه همه فکر میکنن خاستگار ندارم و لابد عیب و ایرادی دارم
من همسنتم ولی میگم کار خوب رو مامانت میکنه
بعدا میفهمی
مامانت عاقل و فهمیده هستن
شما وقت سرگرم شدنت با خواستگار نیست که الان
واقعا ۲۰ سال سن برا ازدواج مناسب نیست.بنظرم ازش ناراحت نباش بدتو نمیخواد بفکر آینده و موفقیتته.نمیخواد فکرت بره سمت ازدواج از درس دور بشی.
کار واقعا خوبی میکنه چون ذهنت درگیر میشه
مامان منم اینطوری بود بعد همسایه فضولمون میومد میگفت، واااا فلانی اومد چرا دختر بهش ندادید، من دهنم باز میموند متوجه میشد من در جریان نبودم، به مامانم میگفت چرا بهش نمیگی خواستگار داره، نمیگی فک میکنه خواستگار نداره نا امید میشه، همسایه مون فک میکرد من از نداشتن خواستگار ناراحت میشم در حالی که من اصلا توو تین باغا نبودم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
