بچها میان بازی میکنن دائم توپشون میفته تو خونه ما
هی بهشن توپ دادیم
شبا میان خیلی وقتا
گاهی وقتا نمیخواستیم بدیم چون میترسیدیم خونه نباشیم بیان از دیوار تو خونه توپو وردارن و ...
و من خونه تنهام شبا
یبار توپشون افتاد من تنها بودم حموم بودم در زدن اما من هیچی نگفتم زنگ زدم خانواده گفتن نزدیکن خودشون میرسن
یه چند دقیقه گذشت از دیوار اومدن بالا همون موقع خانواده از راه رسیدن تو حیاط غافلگیرشون کردیم
بعد هنوز طلبکار بودن مثه سگ در میزدن
پسره که گیرش انداختیم گفت گفت اگه بدونی بابام کیه 😕
خلاصه تا مامور برسه خودمون حلو فصل کردیم رفتن
بعد چند ماه دوباره شروع کردن به بازی هی توپشونو انداخت ما هی یه روز دیرتر دادیم یا دیر دادیم
ببین مثل طلبکار سگ حیوون در میزنن ما هیچی نمیگیم
من خیلی دلم میخواد بگم اما خب دخترم میگن تو دخالت نکن
اونام اصلا از کوچه ما نیستن از لطراف چون کوچه ما بزرگه خلوته میان اینجا
خلاصه الان مثه سگ نیم ساعت در زدن زنگ زدم پلیس مثه گوز رفتار کرد نمیدونم والا
دلم میخواد توپشونو پاره کنم اما میترسم گناه داشته باشه
چه کنیم ایده ای غیر پاره کردن توپ دارید ؟
باور کن از خدا نمیترسیدم چارتا چک میزدم توپشونم پاره میکردم
الان تازه پلیس زنگ زد جریانو پرسید گفت دوباره مزاحم شدن به همین شماره زنگ بزن
اما شما بگید چه کنم
خیلی وقتا خونه تنهام تنم میلرزه در میزنن
