ترو خدا بخونید حالم بده، احتیاج دارم حداقل شما کنارم باشید....🥺😔😔
منو همسری دیشب با دل ناراحت از هم خابیدیم ....
قضیه از اونجایی شروع شد که شوهرم چند شب پیش که قراربود با مادرش اینا بریم بیرون (با مادرشوهرم تو یه خونه زندگی میکنیم)
چند برگه مهم داد بهم ، گفت برشون دار ، دم در ، بعد دیشب که میخاست ازم ، من فراموش کردم کجاست (خیلی ادم حواس پرتی ام)
دیشب یه بساطی بپا کرد این ادمممم جلو مادرش اینا
هزارااااان بار بهش گفتم هر چیه بینمون باشه صداتو نبر بالا کسی بفهمه
محکم در رو باز میکرد ، میکوبید ، هی میرفت پیش مامانش اینا میپرسید ( که چی یادشونه چونکه خودشم درست یادش نبود) اونا هم چون اخلاقشو میدونن گفتن نه زنت برش داشته و.....
خلاصه پیدا شد :))))))
منم سر این قضیه باهاش سرسنگین شدم و محلش نزاشتم😊
چون فقط همین یکبار نبود که صبر کردم واسش ، چند روزیه فقط دارم تحمل میکنم ولی طاقت دوریشم ندارم🖤