خواهرم مسقط زایمان کرده شوهرخواهرم اصرار بر زایمان طببعی داشت مادرم دوست داشت خواهرم بیادایران اینجا زایمان کنه که خودش مراقب خواهرموو بچه اش باشه
سربچه در کانال زایمان گیر کرده و اکسیژن به مغز بچه نرسیده و مغز بچه اسیب جدی دیده حالا باید تا ۶ ماهگیش صبر کرد اگه بچه خوب بشه اگه نشه
معلوم نیس
حالا مادرشوهر خواهرم رفته مسقط یه جوری ماجرا رو میخاسته بندازه گردن خواهرم گفتع اگه تو پسرمنو نمیاوردی عمان اینطوری نمیشد
مادرمم درجوابش گفته میخای همین الان بلیط هواپیما بگیرم ببرمش ایران؟
اونیکه طلبکاره ما هستیم نه شما
حالا هم که
پسرتون واسه خودش تز الکی داده تز زایمان طببعی داده خودتم ببره بچه مریض رو نگه دار
بچه ای که معلوم نیس در اینده علیله یا سالمه
این حرف رو که زده مادرشوهر خواهرم ساکت شده
بیچاره مادرشوهر خواهرم بنده خدا خیلیی احساسی ودلنازک هست اینقدر خودشو زده بخاطر بچه تن و بدنش کبوده
من میگم اصلا مادرم نباید این حرف هارو بزنه نباید بی احترامی کنه درست نیس کلا
انرژی منفی هست
اصلا بحث پولش مطرح نیس کلا شوهرخواهرم اصرار داشت زایمان طببعی
الان مادرم پشت سرش میگه بذار بخوره از لای چربش