2777
2789

؟؟

چه سالی بود ؟

خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و با شکوه ترین لحظات دانستی...خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم... بگذار آرام باشم، به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی... فاش میگویم این حس را تاکنون لمس نکرده بودم...اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی احساس خودت به تمام بنده هایت...آری حس مادری را میگویم😊❤❤❤ فرزندانم عزیزان دلم،  الله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین. شفای کامل بیمارم صلوات.

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

دو ماه عقد بودیم

سال ۹۱

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد».. ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

دو ماه عقد بودیمسال ۹۱

چقدر کم ! دوست داشتی طولانی تر باشه ؟

خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و با شکوه ترین لحظات دانستی...خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم... بگذار آرام باشم، به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی... فاش میگویم این حس را تاکنون لمس نکرده بودم...اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی احساس خودت به تمام بنده هایت...آری حس مادری را میگویم😊❤❤❤ فرزندانم عزیزان دلم،  الله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین. شفای کامل بیمارم صلوات.
۲ ماه سال ۸۷ فک کنم بود

چه کم 

 دوست داشتی بیشتر باشه؟

خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و با شکوه ترین لحظات دانستی...خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم... بگذار آرام باشم، به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی... فاش میگویم این حس را تاکنون لمس نکرده بودم...اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی احساس خودت به تمام بنده هایت...آری حس مادری را میگویم😊❤❤❤ فرزندانم عزیزان دلم،  الله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین. شفای کامل بیمارم صلوات.
چقدر کم ! دوست داشتی طولانی تر باشه ؟

قبلش دو سال دوست بودیم

برام فرقی نمیکرد

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد».. ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792