سر یه سری مسائل و مادرشوهرم به شوهرم گفت ازت راضی نیستم
خیلی ذهنم درگیره واقعیتش وقتی این حرف رو زد
مادرشوهرم رفته شهر بزرگتر زندگی کنه تنهایی و بخاطر همین شوهرم گفت من هرچی میخرم برای خونه خودم برای توهم میگیرم بری شهر بزرگتر تنهایی چیکار کنی .دیگه پسر نداری اگه بری و اینا
من حالا هر از گاهی زنگ میزنم به مادرشوهرم بعد نگن عروسمون مثل پسرمونه چون یدونه عروسم