بعداین پیاما اومدخونهکه دنبال مدرک بودی ومدرکات کم بود و....
منم گفتم دنبال مدرک نیستم و...
بعدش دیدحرفی نداره گفت روتخت امشب نمیخوابیا،منم بعدشام وشستن ظرفاوگازروتمیزکردم ورفتم بخوابم،اونم یعدیه ساعت اومد،بعدگفت مگه نگفتم روتخت نخوابی،منممحل ندادم بازگفت گفتم نه،بعدش اومدخوابید پتوروکشید ازرومن،منم گفتم بده کشیدم یکشوروخودم بعدبازکشید منم رفتم چفتش خوابیدم،بعدگفت برواونور پتو رودادیکم بهم که برم اونور،بعدش بازدستشوانداخت روم،(نه به حالت بغل کردن ها)گفتم برداردستتو گفت ازخدات باشه،گفتم ازخدام نیست،بعدش دستشو دادم اونور،پاشد پتوکشید سرم مثل دفعه های قبل،بعدول کرد پاشوبروشکایت کن،بروپزشک قانونی،الان ماشین بگیربرو،بعدش روموکردم اونور وگریه میکردم،پتوهم که گرفت برو برای خودت پتوبیار،خلاصه یه ساعتی گریه کردم بعدگفت پاشوبروبیرون،ازپاهات میگیرم میکشونمت بیرون ها سرت خوردبه هرجادیگه من نمیدونم،بعدبرقوروشن کرد منوازاتاق انداخت بیرون،در روهم بست
الان ساعت ۲ و۳۳ دقیقه شبه