گند زدن تو ذره ذره ذوقی که برای عقد داداشم داشتم:)
تو هیج جای این مراسمات من جایی نداشتم هر روز از صبح تنهام میزارن میرن تا ۱۱ شب برا دیدن تالار و خریدو...
این همه آدم میرن فقط من اضافی ام که نرم؟ خود خانواده عروس میگن چرا خواهرت نمیاد
کی میدونه که من چند بار تو ذهنم تک تک این لحظات ساخته بودم و با ذوق تو خیالات خودم با تک تک این لحظه ها زندگی کردم اما حالا مامانم میگه زشته و تو نیا همیشه منو اضافی دونسته
فردا میخوان برن لباس عروس برا زنداداشم ببینن خودش بهم گفته بود توعم بیا:) الان به مامانم گفتم منم بیام؟ گف نههه برا چی تو بیای
کسی میتونه حس و حال یه ادم اضافی رو تو یه خونه درک کنه؟