حالا یه چیز دیگه
خالم اینا یه محلی زندگی میکنن که همه میدونن سنگینه یعنی جن داره
خالم بدجور با ایمان هس و اعتقاد داره ولی تو خونه لختی میگرده همیشه
میگه یه روز خابیده بودم دیدم یکی رون مو چنگ میگیره محکم
میگه جیزی ندیدم فقط فشار وارد میشد فشار دست
بعد بلند شده بود و فرار کرده بود
بار ها شده میگه وقتی پشتم به پذیرایی انگار یه چیز از اینطرف به اونطرف میره
ولی عادت کردن انگار