بچها یه ماشینه هست از ساعتای ۶ تا ۸ میاد میم ساعت یه ربع یا یه ساعت یه روزایی دقیقا یکجایی روبرو خونه ما که میشه کلا سر کوچه وایمیسه بعدش شیشه هاشم دودیه معلوم نیست اصلا کی به کیه الان یه ماه شده داره هی میاد پلاکش مال این منطقه نیست نور ماشینم میندازی از کنارش رد میشی سرش میندازه پایین من دیگه واقعا دارم میترسم زنگ زدم پلیس میگه خانم سد معبر که نکرده چه شکایتی دارین شما الان چ کنم
دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود من بودم و او بود می بود و سه تاربود و صبا بود و سبو بود من بودم و او بود دامان چمن پر گل و در دامن گلزار من بودم و دلدار مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو بود من بودم و او بود
خب راست میگه دیگه به پارک کردنه ماشینه مردمم کار دارید مگه به خودت شک داری خواهر
من به خودم شک ندارم ولی شما فکر کن هروز یه ماشین جلو در خونت با یه آدم که کلا مال اینجا حداقل ماشینش نیست پارک باشه کل همسایه هام بگن نه میشناسن نه کاری دارن باهاش نمیترسی الان یه ماه من هروز دارم اینو میبینم خب جرات ندارم دیگه بخوام یه سر تا دم خونه برم و بیام!