شوهرم در طول روز کلی محبت میکنه یهو سر چیز حیلی چرت کینه میگیره مثلا چند ساعت با تلفن صحبت میکرد صدای تلویزیون رو قطع کرده بود گفتم بازش کنم سریال میبینم رفت اتاق و با خط و نشون بهم گفت با خواهرت حرف زدنی میرینم دهنت !
شوک شدم از صبح قربون صدقه میرفت و قسم میخورد نذاره آب تو دلم تکون بخوره و خوشبخت ترینم کنه و ...
بعد شب ک اومدیم شام بخوریم تازه تلفناش تموم شده بود برگشت گفت میخوام تلافی کنم از این ب بعد با تلفن حرف زدنی آفتابه بگیریم روت و ... گفتم مثل اینکه تو هیچوقت درست نمیشی و چارت فقط مرگه !
بعد بشقابمو گرفته بود نمیذاشت غذا بریزم گفتم بده از گشنگی مردم
گفت ایشالا بمیرررری جنازتو بیارن و ....
منم ماه آخر بارداریمه حساس و رنجور و خستم از کوره در رفتم داد زدم گفتم همین الان پاشو از سر سفره از ترس اینکه بلایی سر بچه بیاد پاشد رفت
بنظرتون مشکلش چیه ؟ چرا انقدر متناقضه ؟ خودم حس میکنم جنی عه
