سلام من بیست سالمه دانشجوی مامایی هستم
خیلی شرایط خونمون بده از لحاظ فرهنگی و روحی روانی
هرچی خواستگار داشتم اومدن پدر مادرمو دیدن رفتن
خوابگاهی که هم زندگی میکنم پونزده نفر تو یه واحد هستیم و خیلی اذیت میشم
زندگیم عجیب و سخته و دائم دست به دعام که ادامه پیدا نکنه زندگیم
دوست ـپسرم ندارم
نمیدونم چی بگم
کسی راهی به ذهنش میاد؟