من یه بیماری دارم نمیتونم زیاد تمرکز کنم بیشتر مواقع جسمم هست اما فکرم یه جای دیگه است مشکلم تو زندگیم زیاد دارم خیلی زیاد انقدری که مطمئنم اگه سرگذشتمو بگم همه یه دل سیر برام گریه میکنین(: فقط خدا میدونه چطوری هنوز سرپام و کم نیوردم خیلی تو زندگیم کشیدم خیلی..
از دور زندگیم خیلی قشنگه ها ولی فقط خودم میدونم تو چه سیاهی دارم زندگی میکنم متنفرم از اینکه آدما منو بدون درد و بی مشکل و خوش میبینن حالم بهم میخوره از این وضعیت تازه دانشگاه و شروع کردم سر بعضی از کلاسا نمیتونم تمرکز کنم از یه سری استادا هم که سوال میپرسی زورشون میاد جوابتو بدن مجبوری از همکلاسی هات بپرسی اونام دفعه اول و دوم درست جواب میدن صمیمی ترین دوستم دراومده میگه چرا گوش نمیدی چرا توجه نمیکنی همش چرت میزنی سر کلاسا؟ که بعد از بقیه مجبورشی هعی بپرسی راستم میگه ها دلم میخواست بهش بگم اگه تو بدونی تو سر من چیا میگذره میفهمی چرا چرت میزنم(:
میدونم همه مشکل دارن میدونم ولی اون چیزی که من کشیدم و کمتر کسی دیده و کشیده