اصلا در اون لحظه اون اتفاقی که افتاده خودش مسال نیست.
به زمانش دقت کن. خود تلویزیون دیدن و روشن بودن دامن می زنه. ساعت ها ش رو کم کن.
اون نه مساله اش تلویزیون نه لیوان آب!!
یک هو خستگی و گرسنگی و تحریک شدن اعصابش بهش فشار می یاره. نمی دونه با احساساتش چه کار کنه. می زنه به گریه و زاری و جیغ.
عوامل تحریک کننده مثل تلویزیون رو خیلی کمتر کن.
اینجوری شروع کرد بشین کنارش با یه فاصله ای. بگو می فهمم خیلی ناراحتی. هر وقت خواستی بیا پیشم. ولی خیلی اعصاب می خواد این کارو کردن.
من می رفتم توی گوشم گوش گیر صدا می کردم که صداش رو کم کنه. تحملم زیاد بشه. می نشستم کنارش اون بیچاره زار می زد.