دیشب یجایی دعوت بودم که قبلش دعوای بدی کرده بودم بعد طرف گفتش که کدورتارو بذاریم کنار شب بیا یکی دو ساعت دورهم باشیم منم گفتم باشه. بعد دوست صمیمیم گف منم میام نکنه صحنه ای چیزی باشه قرارمون ساعت ۱۰ شب بود بعد این از ۳ بعد از ظهر رفت جای دوست پسرش که ۹ سال پسره کوچکتره از دوستم و تازه اشنا شدن. ساعت شد ۱۰. شد ۱۰ و نیم نیومد منم ترسونده بود انقددد زنگ زدم همش میگف من زودتر از تو میرسم دو دقیقه بعد ۳ دقیقه بعد میرسم. از اخر زنگ زده بهم میگه حمید میگه کی بود بهت زنگ زده بود منم به ترکی گفتم گوی سیتیرسین جهنم اولسون اونون گوتنن چخ گل🤦♀️. یک ربع بعد پیام داد که ها مارو پلیس گرفته بود ول نمیکرد همون لحظه که هی تو زنگ میزدی پلیسه گف جواب بده ببینم کیه درحالیکه با زبون خودش تو تماس گف که حمید یعنی دوس پسرش این حرفو زده. خلاصه نیومد که نیومد خودم رفتم یک ربع نشستم برگشتم. خیلی دلخور شدم چون تا آخ بگه من از اینور شهر تا اونورش همون لحظه راه میفتم میرم. هروقت زنگ بزنه حرفشو زمین نمیندازم و کلا حرف و قول دروغ بهش نمیدم. بنظرتون چی بهش بگم
Erturan seni göktanrıdan, umay anneden hediye aldım, ah erturan seni sevdiğim bilemezsin anne, yere goye sığınmaz bile