بارالها..
از کوی تو بیرون نشود
پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکمبکشانی
نهمنآنمکه برنجم
نه تو آنی که برانی
نه من آنمکه ز فیضنگهت چشمبپوشم
نه تو آنی کهگدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی.
خواجه عبدالله انصاری