بعد من در پس این شهر کسی دست تو را دست تو را میگیرد..💔
یک نفر میرسد از راه در این فاصله جا میگیرد..💔
هر که با بغض شبی پرسه زده پرسه زده حال مرا میفهمد..💔
ته فنجان تو دیوانگی فاال مرا میفهمد..💔
فرض کن آخر این قصه جدایی باشد..💔
من کافر شده ام باید خدایی باشد..💔
فرض کن از غم تو سر به بیابان بزنم..💔
تو نباشی تک وتنها به خیابان بزنم...💔
سر تو درسر من جنگ شده میفهمی..💔
من برای تو دلم تنگ شده میفهمی..💔
بی تو از تک تک این ثانیه ها بیزارم..💔
نت به نت بغض من آهنگ شده میفهمی..💔