از قدیم میگفتن یه نشونه هم داشت یه سنگ بزرگ بود رویه چاه آب اونو دزدیدن
ولی خب چند نفر دستگاه زدن
یه مرد دعا نویس هم به پدرم گفته اونجا گنج بزرگی هست
تو حیاط پدر شوهر ابحیم اینا هم بود اونا خاستن در بیارن
نشد مار رفت چهار تا گاو هاشونو زد
گفتن اگه باز ادامه بذید خودتونو میزنه