من و همسرم تهرانیم
کل فامیلا و خانواده هامون شهرستانن
شوهرم امروز رفت ماموریت فردا شب میاد
من چون دانشگاه میرم نرفتم باهاش
همش۲۱سالمه و دو ساله ازدواج کردم
سرما هم خوردم شدید یکی نیس یه لیوان اب بده دستم
حوصله دوستامم نداشتم که بیان پیشم
شدیدا دلم برا مامانم تنگ شده❤
مامانم شهرستانه
آدم وقتی مریض میشه از هر بچه ای بچه تر میشه من عین بچه های دوساله را به را گریه ام میگیره
چی بگم والا حالا بگیم زود ازدواج کردی ناراحت میشی
نمیترسی تنها ؟ درو یادت نره قفل کنی
درو قفل کن آیت الکرسی بخون بخواب
منم شهر غریبم
امشب شوهرم نیست،شهرستانه
با پسرم هستیم و دلمون تنگ شده
من انقد اینروزارو کشیدم تو تهران میگذره...
امشب کلا نحسه
دلم وحشتناک گرفته دم دمای گریه کردنم
من عمری تنهام شوهرم دوهفته یا بار میاد با بچه کوچیک هم خونوادم دورم هستن هم خونوادش بمیریم کسی نمیفهمه حتی زنگم نمیزنن
منم شوهرم نیست با دخترم تنها م
