2777
2789

برادرم کوچیکم رشته پرستاری قبول شده 

اولش از اینکه قراره بره بیمارستان و آدم بد حال و مریض ببینه 

به شدت ناراحت بود 

خودش به یه رشته توانبخشی علاقه داشت علی رغم تلاش زیاد اما رتبه اش اون طوری که باید بشه نشد 

اولش خیلی ناراحت بود 

اما الان هر روز که از بیمارستان برمیگرده 

عکسهایی که از زخم و جراحت و .... به من نشون میده 

کلی هم درس میخونه 

حتی فراتر از چیزی که استاداش بهش درس میدن 

روی منم انواع بانداژ و سرم و آنژیوکت رو امتحان میکنه 

تمام دستام جای سوزنه 

به منم یاد میده ازم میخواد منم انجام بدم 

انقدر این پسر با ذوق و شوق رفتار میکنه 

منم خوشم اومده 😂

خلاصه اگر دیدین اول یه کاری حس میکنین از یه کاری بدتون میاد ، انجامش بدین شاید بعدا یه مدت خوش تون اومد و علاقه کند شدین 

فقط همین 🌹

عزیزمممممم

دیوار های بیمارستان بیشتر از مسجد ها دعا شنیده اند...فرودگاه ها بیشتر از عروسی ها بوس و بغل واقعی دیده اند...آدم های مرده بیشتر از آدم های زنده گل گرفته اند...چون پشیمانی قوی تر از قدردانی است! مدت زیادی در این تن نخواهید ماند، شریف زندگی کنید.

🌹موفق باشه

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️https://www.ninisite.com/discussion/topic/7503866/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86?page=1

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB


پرستاری واقعا عشقه

و اگر عاشق نیستید واردش نشید، چون کم میارید


🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)|| از من انسان جدیدی ساخته شده،کمی بی عاطفه تر کمی قدرتمند تر، کمی اجتماعی تر، اما در حق مردم مهربان تر شده ام، هنوز اعتقاد دارم اعمال انسان به او برمیگردد، از نگاه به گذشته بدم می آید، گذشته برای من تمام شده(1 آذر 1404)|||

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792