2777
2789
قبل اینکه بگید مادرتون با مشت زد بگید شما چطور مادرتون را زدید .یا چه خونی به دلش کردید بعد بگید با ...

تاپیک نزدم ک بخوام توضیح بدم چیشد

برا درد بینی ام دنبال راه حل گشتم


فقط صنوبر🌹

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

تاپیک نزدم ک بخوام توضیح بدم چیشدبرا درد بینی ام دنبال راه حل گشتم

پس بگو‌مشت خورده تو بینیم چکار کنم .این چندمین تاپیک هست که زدید مامانم مشت زد تو بینیم ..

همه هم تو تاپیک های قبل گفتند چکار کن .

پس بگو‌مشت خورده تو بینیم چکار کنم .این چندمین تاپیک هست که زدید مامانم مشت زد تو بینیم ..همه هم تو ...

هر چقدر بخوام تاپیک میزنم شما به زندگی خودت برس گوه خوریش به شما نیمده برو بیرون 

فقط صنوبر🌹

قبل اینکه بگید مادرتون با مشت زد بگید شما چطور مادرتون را زدید .یا چه خونی به دلش کردید بعد بگید با ...

بدبخت بیچاره چندبار تاحالا بچه ات بهت ریده فکر میکنی همه مثل همدیگه ان😂😂

فقط صنوبر🌹

بینیت رو به بالا نگیر این کار منسوخ شده و خطرناکه. 

سرتو بگیر پایین و قسمت بالایی بینیت رو فشار بده، چند دقیقه تا وقتی خونش بند بیاد

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)|| از من انسان جدیدی ساخته شده،کمی بی عاطفه تر کمی قدرتمند تر، کمی اجتماعی تر، اما در حق مردم مهربان تر شده ام، هنوز اعتقاد دارم اعمال انسان به او برمیگردد، از نگاه به گذشته بدم می آید، گذشته برای من تمام شده(1 آذر 1404)|||

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792