اره خونه و ماشین داره.نه خواستگار های دیگه ای هم داشتم.مهندس بوده یکیشون که فهمیدم حین اشنایی با من با یه دختر دیگم بوده.یکی دیگشونم معلم بود که کلا روانی بود.این ادم مناسبمه هم از لحاظ اخلاقی هم خانوادگی بهمون میخوره
مگه به حرف بقیه اس
شما اگه دوسش داری اگه واقعاااا ها (نه احساسی و از نظر شما) آدم خوبیه خب مطمئن باش بگذره هم بیشتر طرفت میشناسی همم دیگه حرفی برای مخالفت ندارم
الان میترسن شما احساسی تصمیم بگیری و چون سنت کمه زده شی و...
تو چیکار داری اگه واقعا اوکیه بمون پاس تا زمانش برسه
ایشونم اگه واقعا بخوادتت وایمیسه با جون و دل تلاش میکنه
فکر کردی ازدواج چیه الان مگه زندگیت چشمه
خب مگه نمیگی باهاشی
بمونید باهم بگذرونید کنار هم خوش باشد زندگی کنید
با هم عشق و حال کنید کنار هم رشد کنید وقتی گذروندید زمانش شد وقتی فهمیدید به اون بلوغ فکری رسیدی دوتاتونم مسئولیت یه زندگی میتونید قبول کنید اون موقع ازدواج میکنید و تشکیل خانواده میدین
اما بخدا حیف زندگی و جونیت رو صرف ازدواج کنی
نمیگم با این نباش باهم اونجور که گفتم بمونید و زندگی و جونی رو بچشید
اون که تقصیر کار نیست به خاطر ادمایی بوده که تو زندگیم اومدن و همه میگفتن خوبه و تاییدش میکردن ولی اخرش معلوم شدن کی هستن.این ادم دوساله اومده تو زندگیم و یه جوری حال منو خوب کرده و بهش اعتماد دارم که به مامان بابامم ندارم.منظورم اینه اون منو تو بدتریت شرایطمم تحمل کرده و مطمئنم تو شرایط دیگه هم باهام میمونه
منظورم از ازدواج این نیست که الان بریم تو یه خونه و مسئولیت یه زندگی رو داشته باشیم.من میخوام بهم دیگه محرم بشیم و خانواده ها در جریان باشن و چند مدت عقد باشیم و بعد که سنمون بیشتر شد بریم سر خونمون
فقط جسارتن رشتت چی بود ؟
اذیت نشدی دوران کنکور تو رابطه بودی ؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
