همه فکر کنن تو چه غمی داری نمیدونن خونه ما همش بحثه اصلا تفاهم نیست همش کل کل میکنن کسی کوتاه نمیاد یا من آدم فوق العاده استرسی هستم دختره میگفت تو خوابگاه خوشبحالت چه بیخیالی البته واسه درس تقریبا بیخیالم درس نمیخونم خیلی چون خیلی علاقه ندارم یا یکی از بچه های خوابگاه بهم گفت زنگ زدم ببینم چیکار میکنی میگه فعلا خوش بگذرون من اومدم اینجا با خواهرم کلی حرص میخورم با مامانم کلی حرص میخورم بنظرم همه جا سختیای خودشو داره مخصوصا خواهر من اصلا عاقل نیست الانم خوابگاه زنگ زد کی میای دیگه منم باید کم کم خودمو آماده کنم خواستم یکم خوش بگذرونم ولی خب روزا خیلی سریع گذشت اصلا نفهمیدم من چند روزه اومدم شمال هوام اصلا خوب نیست کلی آلوده شده سردم هست اصلا شهرمون جای خوشگذرونی نداره چشم بهم بزنم باید ساکمو جم کنم برم تهران نه درس میخونم اصلا نمیدونم دارم چیکار میکنم کلیم کار دارم 💔💔