چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
همه بیدارن،نشستم دارم تخمه و آجیل میخورم با اینکه میدونم حالت تهوع دارم و تا صبح هزار بار پام به سرویس باز میشه ولی خب دارم به خودم ضرر میرسونم،و منتظر نامزدمم