پدرش شمشیر پلاستیکیش پیشش بود داد بهش
گغتش برو مادرتو بزن اومد منو زد بهش گفتم برو پدرتو بزن یادت میده که منو بزنی شمشیر رو بلند کرد خواست پدرشو بزنه اومد رفت تو چشمم منم از شدت درد چشمم زدم تو گوشش پسرم بعد گریه کرد پدرش گف چرا میزنی بچه رو بادستش منو زد رو دستم چند بار بعد بچشو برد رفت الان من چشمم درد میکنه حتی نمیگه بیا ببرمت دکتر
باید بچش همه رو بزنه کسی نزنتش